مسألۀ ملی در کاتالونیا

 
 

لئون تروتسکی

ژوئیۀ ۱۹۳۱

برگردان: آرام نوبخت

باری دیگر پیرامون موضوع پرسش های به موقع دربارۀ انقلاب اسپانیا.

۱- مورین، «رهبر» بلوک کارگران و دهقانان، همان دیدگاه جدایی طلبی را دارد. او پس از قدری درنگ، خود را در جناح چپ ناسیونالیسم خرده بورژوایی حل کرده است. پیش تر نوشته ام که ناسیونالیسم خرده بورژوایی کاتالان در مرحلۀ کنونی مترقی است، منتها به یک شرط: این که فعالیت خود را خارج از صفوف کمونیسم تکامل دهد و همواره زیر ضرب نقد کمونیستی باشد. این که اجازه دهیم ناسیونالیسم خرده بورژوایی خود را زیر نقاب کمونیسم ظاهر کند، هم زمان به معنای ضربه ای خائنانه به پیشتاز کارگری و کشتن اهمیت مترقی ناسیونالیسم خرده بورژوایی است.

۲- برنامۀ جدایی طلبی به چه معناست؟ تجزیه و تکه تکه کردن اقتصادی و سیاسی اسپانیا یا به بیان دیگر تبدیل شبه جزیرۀ ایبری به نوعی از شبه جزیرۀ بالکان، با دولت های مستقل که به واسطۀ موانع گمرگی جدا شده اند و همراه با ارتش های مستقلی که جنگ های مستقل هسیپانیک (۱) را پیش می برند. البته مورینِ فرزانه خواهد گفت که او خواهان چنین چیزی نیست. اما برنامه ها منطق خود را دارند، چیزی که مورین ندارد.

۳- آیا کارگران و دهقانان احزاب مختلف اسپانیا، علاقه ای به تجزیۀ اقتصادی اسپانیا دارند؟ به هیچ وجه. به همین دلیل است که یکسان گرفتن مبارزه برای حق تعیین سرنوشت با تبلیغات برای جدایی طلبی، به معنای یک­سره کردن کاری مهلک است. برنامۀ ما خواهان «فدراسیون هیسپانیایی» همراه با حفظ ضروری وحدت اقتصادی است. ما تمایلی برای تحمیل این برنامه به ملیت های تحت ستم شبه جزیره با کمک سلاح بورژوازی نداریم. به این معنا، ما صادفانه خواهان حق تعیین سرنوشت هستیم. اگر کاتالونیا جدا شود، اقلیت کمونیست کاتالونیا، و همین طور اسپانیا، مجبور خواهند شد به مبارزه ای برای فدراسیون دست بزنند.

۴- در بالکان، سوسیال دمکراسی پیشاجنگ گذشته نقداً شعار فدراسیون دمکراتیک بالکان را به عنوان راه بُرون رفت از دیوانه خانه ای که دولت های مستقل ایجاد کرده اند، پیش می کشد. امروز شعار کمونیستی در بالکان عبارت است از فدراسیون شورایی بالکان (البته: کمینترن شعار فدراسیون شورایی بالکان را اتخاذ کرد، ولی در عین حال همین شعار را برای اروپا رد کرد!). چگونه می توانیم تحت این شرایط شعار بالکانیزه کردن شبه جزیرۀ اسپانیا را اتخاذ کنیم؟ آیا این وحشتناک نیست؟

۵- سندیکالیست ها، یا دست کم برخی از رهبران شان، اعلام می کنند که آنان علیه جدایی طلبی مبارزه خواهند کرد، حتی اگر شده با به دست گرفتن سلاح. در این مورد، کمونیست ها و سندیکالیست خود را در نقطۀ مقابلِ سنگربندی می یابند، کمونیست ها بدون اشتراک با توهمات جدایی طلبان و در عین حال نقد آن ها، برعکس باید بی رحمانه علیه عمّال امپریالیسم و پادوهای سندیکالیست آن ها باشند.

۶- اگر خرده بورژوازی- برخلاف توصیه و نقد کمونیست ها- موفق به تجزیۀ اسپانیا شود، نتایج منفی چنین رژیمی زمان طولانی نخواهد گرفت که خود را آشکار کند. کارگران و دهقانان بخش های مختلف اسپانیا به سرعت به این نتیجه خواهند رسید: بله، کمونیست ها حق داشتند. اما این دقیقاً به آن معنا است که ما هرگز نباید حتی ذره ای از مسئولیت برنامۀ مورین را قبول کنیم.

۷- مونات امیدوار است که سندیکالیست های اسپانیا یک «دولت سندیکایی» نوین را خلق کنند. دوستان اسپانیایی مونات با موفقیت مشغول ادغام خودشان در این دولت بورژوایی هستند. این داستان مرغ بیچاره ای است که روی تخم غاز می نشیند. امروز دنبال کردن هر آن چه که سندیکالیست های اسپانیایی می گویند و انجام می دهند، از اهمیت بسیاری برخودار است. این امر فرصت هایی را برای اپوزیسیون چپ در فرانسه خواهد گشود تا ضربه ای محکم به آنارکو-سندیکالیسم فرانسه بزند. کسی نمی تواند لحظه ای تردید کند که تحت شرایط انقلابی، آنارکوسندیکالیست ها در هر گام خود را بی اعتبار خواهند کرد.

ایده ای که سندیکالیست ها به ارمغان آورده اند، عبارت است کنترل کورتس (۲) بدون شرکت در آن! به کارگیری خشونت انقلابی، مبارزه برای قدرت، تسخیر فدرت- هیچ یک از این ها را جایز نمی دانند. در عوض، آنان ها «کنترل» بر بورژوازی ای را که در قدرت است، توصیه می کنند. یک تصویر باشکوه: بورژوازی صبحانه و ناهار و شام می خورد، و پرولتاریا، به رهبری سندیکالیست ها، این عملیات را «کنترل» می کند- آن هم با یک معدۀ خالی.

۱۳ ژوئیۀ ۱۹۳۱

(۱) «هیسپانیا»، در واقع نام رومی «شبه جزیرۀ ایبری» بود، منطقه ای واقع در جنوب غربی اروپا که امروز شامل دولت های معاصر اسپانیا، پرتغال، آندورا و جبل الطارق می شود.

(۲) کورتس (Cortes): مجمع مقننۀ اسپانیا

https://www.marxists.org/archive/trotsky/1931/07/spain01.htm 

 
 
 

آرشيو لئون تروتسکی